به گزارش مشرق، مهر نوشت: به دنبال هیئتی میگردم که میگویند چند جانباز قطع نخاع آن را اداره میکنند. وارد کوچه که میشوم مردی بالای چهارپایه ایستاده و پرچم ها سیاه یا حسین را آویزان میکند، درست آمدهام، هیئت عشاق العباس گردان شهادت همین جاست.
وارد میشوم، مردی که روی صندلی چرخدار نشسته و کارها را بین جوانان حاضر تقسیم میکند وقتی متوجه حضورم میشود به سویم میآید. "حاجمصطفیباغبانی" است. مسئولیت هیئت را دارد، جانباز سال 1365 در منطقه فاو است و علت جانباز شدنش را تیر، خمپاره، ترکش و خیلی چیزهای دیگر میداند. می گوید: افرادی که در این هیئت گرد هم می آیند اکثرا رزمنده و جانبازانی دفاع مقدس هستند، البته مسئولان اصلی را 7-8 نفر جانباز قطع نخاعی تشکیل میدهند، چند نفر شیمیایی هم داریم. جابنازان این هیئت را فقط مردها تشکیل نمیدهند، میان خانمها هم جانباز 70درصد و جانبازان دیگری حضور دارد. هیئت ما تبدیل به یک مجموعه ایثارگری شده است.
از حسین که حرف میزند چشمانش خیس میشود، میگوید: نام حسین لرزه بر اندامم میاندازد. بچه که بودم پدرم بانی یک هیات شد، از همانجا عاشق اباعبدلله شدم، در عالم کودکی آرزویم این بود که روزی من هم هیئتی مانند پدرم داشته باشم، به قول معروف پشت لبم که سبز شد با بچههای محل اداره هیئت را دست گرفتیم، جنگ که شد هیئت را رها کردم و رفتم جبهه، وقتی برگشتم دوباره کار هیئت را آغاز کردم و تا امروز آن را ادامه میدهم. من هرچه دارم از "حسین" است.
آنها در منطقه ای "حسین، حسین" میکنند که اکثر سکنه آن را ارامنه، کلیمیها و زرتشتیها تشکیل دادهاند. می گوید: کریم خان منطقهای است که اکثر مذاهب در آن گرد آمدهاند. البته در این منطقه هیئت های مذهبی هم زیاد نیستند به نظر من جای خالی سینهزنهای اباعبدالله خیلی به چشم میخورد. در مدتی که هیئت اینجا مراسم برگزاری میکند مهمانانی از مذاهب دیگر نیز روانه مجلس عزارداری آقا میشوند، اینجا به من ثابت شد که امام حسین تنها متعلق به مسلمانان و شیعیان این حضرت نیست.
از سختی کار میپرسم میگوید: پختن غذا برای مادرها سخت است اما وقتی لذت بچههایشان را میبینند همه خستگیها رفع میشود. حکم ما هم همین است، همین که میبینیم عدهای از کارمان بهرمند میشوند، آنقدر لذت میبریم که همه سختیها سهل میشود و اصلا باعث میشود به سختی کارفکر نکنیم.
این جانباز دفاع مقدس معجزه های زیادی از حضور آقا امام حسین(ع) را در این هیئت دیده است. میگوید: کسی را می شناسم که بعد از سالها خداوند به او کودکی عطا کرد، پزشکان تشخیص داده بودند که کودک او در صورت تولد دچار بیماری عقب ماندگی ذهنی می شود. هیچگاه فراموش نمیکنم روزی که به هیئت آمد، آن روز بین عزاداری و سینه زنی از همه خواستیم تا برای او دعا کنند، خدا را به عزیزترین هایش قسم دادیم و چند روز بعد فرزند او در حالی به دنیا آمد که علم پزشکی سالم بودن این نوزاد را یک معجزه دانست.
وی ادمه میدهد: خودم هم از این هیئت حاجتهای زیادی گرفتهام. خواب ائمه را به وفور میبینم، معجزه شفای بیماری بسیار دیدهام. مثالاً 2سال پیش مریض بودم، تب شدیدی داشتم، مرا به بیمارستان بردند اما در بدنم آنقدر تیروترکش هست که پزشکان نمیتوانستند آنژیوکت را وارد دستم کنند، رگم را پیدا نمیکردند. حدود 27 عدد آنژیوکت به من زدند اما نشد، پزشکها تصمیم گرفتند از گردنم خون بگیرند، شب هفت آقا علیاصغر بود و من که به یاد آن افتاده بودم به پزشکان گفتم چند لحظه صبر کنید و بعد دوباره امتحان کنید. بعدازآن زمانیکه دوباره امتحان کردند رگ من پیدا شد.
این هیئت دار ادامه میدهد: یکی از پرستارها علتش را پرسید، پاسخ دادم که من به آقا علی اصغر گفتم دلت میآید ازگردن کسی خون بیاید. بعدازآن هم وقتی شما سرنگ را در دستم فرو کردید به اذن خداوند و کمک حضرت، رگ من پیداشد. پرستارها با شنیدن این حرف شروع به گریه کردند و محفل ما حسینی شد. این موضوع به هیئت که انتقال پیداکرد آن شب هم شب دیگری شد. بچهها آنقدر بر سروسینهشان زده بودند که هنوز هم از آن یاد میکنند. ازاین اتفاقات و مشابه اینها بسیار اتفاق افتاده است.
باغبانی خطاب به جوانها میگوید: امثال من هرچه در زندگی دارند از ائمه دارند، اتصال به این خاندان انسان را از همه انحرافها نجات مییابد. امام حسین عشق است، امام حسین معرفت است، امام حسین بی نیازی است، اصلا امام حسین همه چیز است. انسان باید برای امام حسین ازهمه چیزش بگذرد. حرف من این است که اگر جوانها در مسیر امام حسین قدم بگذارند موفق و سربلند میشوند و خداوند و امام حسین کمکشان میکنند. امام حسین خودش هدایتشان میکند و مسیرهای انحرافی را از بین میبرد.
هنگام خداحافظی میگوید: جوانها به جانبازان لطف زیادی دارند، ما هم باید این لطفشان را هرطور که بتوانیم جبران میکنیم.
"اسماعیل علیمحمدی" یکی دیگر از متولیان این هیئت است، 72درصدی جانبازی دارد و دی ماه سال 63 درجبهه سومار جانباز شده است. میگوید: از زمانی که جانباز شدم امام حسین را طور دیگری دوست دارم.
او معتقد است اعتقاد به امام حسین است که انقلاب مارا حفظ کرده وما هم باید تا جایی که نفس داریم در راه امام حسین فعالیت کرده و حرمت اسمش را نگه داریم. وی می گوید: من از آقا حاجتهای زیادی گرفتهام. 6سال پیش بود، نزدیکیهای محرم دربیمارستان گرگان عمل جراحی داشتم، بعد از عمل حالم وخیم شد و پزشکان ازم قطع امید کرده بودند. خانوادهام مرا به تهران آوردند و دربیمارستان شهید تقوی بستری کردند، نمیتوانستم هیچ غذایی بخورم، شب تاسوعا نماز شب خواندم و برای امام حسین دعا کردم که خوابم برد، درخوابم خانمی را دیدم که دستش را بلند کرد و یک ظرف برنج به من داد، من هم برنج را گرفتم و خوردم. فردای آن روز پزشکان مرا مرخص کردند و گفتند که حالم خوب شده است.معجزه شده بود.ازآن زمان اشتیاق من به آقا اباعبدالله در وجودم هزاران برابر شد.
"حسینصفری" اهل شهرستان ورامین و متولد سال 1345 است، وی در مناطق مختلف جنگی جانباز شده و در حال حاضر ویلچر نشین است. خانوادهاش ازقدیم هیئت داشتهاند و به قول خودش درهیئتها رشد کرده است. میگوید: شاید به نظر برسد حضور در این مراسم به خاطر شرایط خاص جسمی برای ما کمی سخت باشد، اما عشق به امام حسین باعث میشود که به هیچ کدام ازدردهایم فکرهم نکند. انگار امام خودش به انسان قدرت میدهد و این شهدی شیرین است.
حسین 4فرزند دارد که پسر بزرگش پزشک است و موفقیتهای زیادی درعرصه های مختلف کسب کرده است . دخترش هم دردانشگاه تهران رشته حقوق را ادامه میدهد. دوفرزند کوچکترش هم درخانه هستند. صفری علت موفقیت فرزندانش را اول خدا و بعدازآن کمکهای آقا اباعبدالله الحسین میداند.حاجت های زیادی از هیئت گرفته است و حتی نام و یاد حضرت ابوالفضل را مسکنی برای دردهایش میداند.
یکی از ویلچرنشینانی که علاقهای به فاش شدن نامش ندارد میگوید: متولد سال 1347 هستم و سال64 در منطقه سومار با ترکش نارنجک دشمن مجروح شدم. من هم از اوان کودکی با خانوادهام محرم و امام حسین را شناختم و در مساجد و هیئت ها بزرگ شدهام. این رزمنده میگوید: به خاطرحاجت گرفتن هیئت نمیآیم ، فقط عشق به امام حسین است که من را به این سمت می کشاند. اما معجزات زیادی دراین هیئتها دیدهام. حضور دراین مراسم برایم کمی خست است و گرفتگی عضلات امانم را می برد اما تحمل این سختی هم برایم شیرین است.
وی ادامه میدهد: هدف ما از برپایی و شرکت در عزاداری و هیئت ها بیشتر حفظ فضای روحانی اعتقادبه حسین و اهل بیت و گسترش آن در جامعه بخصوص قشر جوان است . حضور مستمرمردم در هیئت های عزاداری شکوه محرم را تا ابد زنده نگه میدارد.
صدای دلنشین اذان طنین اندازمیشود، همه یکییکی وارد هیئت میشوند تا نماز ظهر و عصرشان را با اقتدا به جا بیاورند. بعداز اتمام نماز ازجانبازان دیگری که آنجا هستند در مورد چگونگی حضورشان درهیئت میپرسم، همگی ازکودکی درهیئتها بودهاند و راه پدرانشان را ادامه دادهاند، عشق به حسین آنچنان دروجودشان رخنه کرده که دیگری گاهی یادشان میرد که روزی پایی برای راه رفتن داشتهاند.
وقت رفتن است، به اطراف که نگاه میکنم، کودکانی را میبینم که در این خیمه حسینی مشغول بازیاند، شاید آنها نیز زوی برای کسی تعریف کنند که عشق به حسین از کودکی در وجودشان ریشه کرده است.